دریغ...
اما دریغ از آمدن هایی که دل آدم،آدم را به سوی رفیقش راهی کند...
پ ن :دوست دوران تحصیلم در یک تصادف رفت...برای رفتن خیلی جوان بود...آن قدر جوان که دخترکش تا مدت ها رفتنش را باور نکند...
برای شادی روحش صلوات...
اما دریغ از آمدن هایی که دل آدم،آدم را به سوی رفیقش راهی کند...
پ ن :دوست دوران تحصیلم در یک تصادف رفت...برای رفتن خیلی جوان بود...آن قدر جوان که دخترکش تا مدت ها رفتنش را باور نکند...
برای شادی روحش صلوات...
پ ن ۱:جز آمینی از اعماق وجود چه می توان گفت؟خدایا از عمر ما بکاه وبر عمر رهبر افزا...
پ ن ۲:منبع این مطلب ،سایت دفتر حفظ ونشر آثار آیت الله خامنه ای است...
پ ن ۳: خاموشی ام نبین که در این آتش نفاق روحم به چشم آمد وجانم به لب رسید.
یاحق.
 
آن گاه زینب دختر علی بن ابیطالب (ع) به سوی مردم اشاره کرد که خاموش باشید.دهن ها بسته شد وزنگ ها از نوا باز ایستاد.
خدام اسدی گفت: زنی پرده نشین ندیدم هرگز گویاتر از او.گویی بر زبان امیر المومنین سخن میراند.پس خدا را ستایش کرد و بر محمد(ص) رسول او درود فرستاد و گفت:
 اي مردم کوفه ! اي گروه دغا ودغل وبی حمیت!
اشکتان خشک نشود و ناله تان آرام نگيرد. 
مثل شما مثل آن زن است که رشته ي خود را پس از محکم تافتن، يکي يکي از هم مي گسست ..
سوگند هایتان را دست آویز فساد کرده اید.چه دارید جز لاف زدن و نازش و دشمنی ودروغ ومانند کنیزان چاپلوسی نمودن و چون دشمنان سخن چینی کردن یا چون سبزه بر پهن روییده اید وگچی که روی قبر بدان اندوده (ظاهر زیبا ودر باطن گندیده). 
برای خود بد توشه اي پیش فرستاده ايد؛ که خدای را بر شما به خشم آورد ودر عذاب جاودان مانید. 
آیا می گریید؟ آری بگریید که شایسته گریستنید.
بسیار بگریید و اندک بخندید که عار آن شما را گرفت وننگ آن بر شما آمد.ننگی که هرگز از خویشتن نتوانید شست و چگونه از خود بشویید این ننگ را که فرزند خاتم انبیا و معدن رسالت و سرور جوانان اهل بهشت را کشتید.
آن که در جنگ ، سنگر شما و پناه حزب ودسته شما بود و در صلح، موجب آرامش دل شما و مرهم نه زخم شما و درسختی ها التجای شما بود و در جنگ ها مرجع شما.
بد است آن چه پیش فرستادید برای خویش، و بد است آن بار گناهی که بر دوش گرفتید برای روز رستاخیز خویش.
نابودی باد شما را نابودی وسرنگونی باد سرنگونی.
کوشش شما به ناامیدی انجامید ودست ها بریده شد و خشم پروردگار را برای خود خریدید وخواری وبیچارگی شما حتمی شد.
مي دانيد چه جگري از رسول خدا شکافتید؟ و چه پیمانی شکستید؟ وچه حرمتی از او بدریدید؟وچه خونی ریختید؟
کاری شگفت آوردید که نزدیک است از هول آن آسمان ها بترکند وزمین بشکافد وآسمان ها بپاشند و از هم بریزند.
مصیبتی است دشوار وبزرگ و بد وکج و پیچیده وشوم که راه چاره در آن بسته ودر عظمت تمام زمین وآسمان را پر کرده..
آيا از اينکه آسمان خون باريده تعجب مي کنيد؟ در حالي که عذاب آخرت در مقايسه با اين امر، بسيار شديدتر و خوار کننده تر است و در آن روز کسي به ياري شما نخواهد آمد. 
پس مهلت هايي که خداي متعال به شما مي دهد موجب خوشي شما نگردد، چرا که خدا در عذاب کردن بندگان خود شتاب نمي کند، چون ترسي از پايمال شدن خون و ازدست رفتن زمان انتقام ندارد و همانا که خدا همیشه در کمینگاه ما وشماست.
سپس حضرت زینب این اشعار را خواند:
چه خواهید گفت هنگامیکه پیامبر با شما گوید:این چه کاریست که کردید؟ با خانواده و فرزندان وعزیزان من ؟شما که آخرین امت هستید .بعضی اسیرند وبعضی آغشته به خون.
پاداش من که نیکخواه شما بودم این نبود که با خویشان من پس از من بدی کنید.من میترسم عذابی بر شما نازل شود مانند آن عذاب که قوم ارم را هلاک کرد.
پس از آن ها روی بگردانید. 
پ ن ۱:این مطلب از کتاب دمع السجوم ترجمه نفس المهموم حاج شیخ عباس قمی ذکر شده است...(ترجمه از علامه ابوالحسن شعرانی است)
پ ن ۲: این مطلب برای شرکت در هیئت وبلاگی سبو نگاشته شد...
پ ن ۳: شعر علیرضا قزوه برای اغتشاشات عاشورا را هم بخوانید...
پ ن ۴: اگر نبود امر مولایمان....
پ ن ۵:لعنت ابدی خدا بر همه یزیدیان عالم از دیروز تا امروز...تا فردا...
یاحق.